شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه مونا عبدی پور گزارش خطا پاوهحسین کوه کنخالو حسین کوهکن داستان غلبه اندوه یک مرد بر صخره ها/ خالو حسین کوهکن؛ وارث تیشه فرهادمرصادنیوز: حسین کوه کن یا خالو حسین پهلوان گمنام و بی ادعایی است که با وجود معلولیت، بر سختی و مصائب روزگار و طبیعت غبله کرده و بنای استوار و تاریخی که هرگز نمونه ای از آن وجود نداشته را در انداخته است.به گزارش خبرنگار مرصاد، داستان شیرین و فرهاد داستان باستانی ای است از عشق و دلدادگی که سینه به سینه حفظ شده و اینک ما ایرانیان وارث نقالی آنها هستیم، اما داستان حسین کوه کن یک تراژدی است از پهلوانی که بر جور و مصائب روزگار و طبیعت غبله کرد و اکنون در اوج گمنامی بسر میبرد.حکایت حسین کوه کن یا خالو حسین حکایتی است متفاوت از یک عمر سختی و مشقت، حکایت و نمادی است از غلبه بر معلویت و پیروزی بر صخرههای فولادی، حکایت دوباره پیروز شدن تیشه بر سنگ و حکایتی است از پشتکار آدمی زاد در تحقق بخشیدن به معنای واقعی خواستن.زندگی نامه خالو حسین یا حسین کوه کن نمونه کاملی از یک زندگی پر فراز و نشیب است، از شیرینیهای و تلخی هایی که ذهن و دل هر خواننده را تکان میدهد.حسین کوه کن مردی است از مردمان سخت کوش کرد در استان کرمانشاه و از اهالی و مردمان سخت کوش منطقه خوش آب و هوای دروله (مرز ایران و عراق در شهرستان پاوه)، دوران کودکی حسین همچون سایر کودکان و بر روال طبیعی گذشت تا اینکه در سن 20 سالگی ازدواج میکند و زندگی وی با 3 پسر و 3 دختر هر روز شیرینتر میشود اما این شیرینی چندان دوام نداشت.25 سالگی حسین، سرآغاز فصل جدیدی از مشکلات کمر شکن و تلاش وی بری فائق آمدن بر آن مشکلات در زندگی است. وی به رسم جوانان زمان خویش به شکار میرود و در حین شکار گلوله ای از تنفگش رها میشود که به پایش اصابت میکند و برای همیشه پایش را از دست میدهد اما هرگز این نقص عضو نتوانست در عزم فرهاد وار خالو خللی ایجاد کند. گرچه حسین خود نیز در آن زمان این امر را فقط خواسته و تقدیر پروردگارش نامیده بود.اندکی بعد خانه و کاشانه اش را در روستای دروله از دست میدهد و به منطقه قشلاق میرود و در خانه ای گلی در آنجا به زندگی ادامه میدهد.مدتی بعد از آن نیز همه حیواناتش به دلیل ریزش خانه تلف میشوند و بعد از آن ماجرا سه پسر و همسرش را به دلایل مختلف از دست میدهد. حسین در سختی زندگی تنها میماند با سه دختر.بعد از شوهر دادن دخترانش وی بیش از پیش احساس تنهایی و سختی میکند امام این پایان مشکلات حسین نبود چراکه مدتی بعد نیز همسران هر سه دخترش هم از دنیا میروند.حسین که تنها و در اوج مشکلات غیر قابل تصور است به منطقه کوهستانی و خالی از سکنه میگوره (در نزدیکی روستای باینگان از توابع شهرستان پاوه ) میرود و با جسم معلولش تصمیم به جنگ با سرنوشت و صخرها میگیرد.با ورود حسین به میگوره گویا سرنوشت فصل جدیدی را برای وی رقم زده است و میخواهد به پاس سختیهای که کشیده و خواهد کشید نامش را در ذهن جهانیان جاودانه کند.حسین در سال 57 با جسمی معلول، یک کلنگ و بیل شروع به تراشیدن دل صخره میکند تا در بی کسی و برای خود کاشانه ای مهیا کند.وی 19 سال از عمر خود را برای ساخت خانه اش صرف میکند و هیچ گاه در طول این 19 سال ناامید نمیشود و کار را رها نمیکند و جالب آنکه تمام این مدت این کار رابا یک کلنگ و بیل انجام داده است. کلنگی که خود او آن را بسیار دوست میداشت و اعتقادتش برآن بود که جنس کلنگش از الماس است.در طول این 19 سال حسین از دل صخره ای سفت و محکم برای خود خانه ای مجهز شامل چندین اتاق، حمام ، راهرو و ... میسازد.مشکلات و سختیهای پیش آمده حسین را از یاد خدا و معاد نبرده و وی در خانهی خود و در دل صخره برای خود قبری میسازد تا که بعد از مرگش در بی کسی خود در آنجا آرام بگیرد.پس از اتمام کار حسین تصمیم میگیرد خانه اش را دو طبقه کند اما به گفته خویش کلنگش را میدزدند و 10 سال بعد آن را باز مییابد اما دیگر رمق و توانایی ادامه کار از حسین پا به سن نهاده گرفته شده بود.در جوانی به خویش میگفتم *** شیر، شیر است ، گرچه پیر بُوَدچونکه پیری رسید دانستم *** پیر، پیر است گرچه شیر بُوَداکنون حسین 86 ساله دیگر پیر شده و توانایی بسیاری از کارهایش را ندارد و هر روز در تنهایی خود میزبان اندک مهمانانی است که او را میشناسند.اما آنچه بیش از هرچیز ناراحت کننده است بی توجهی مسئولین به وی بوده است و شاید اکنون با هیچ چیزی نتوان دل شکسته وی را ترمیم یا به دست آورد.به نظر میرسد آنچه که خالو حسین در دل کوه خلق کرده است یک شاهکار بی نظیر است که میتواند دلیلی برای کمک به او و رسیدگی به وضعیتش باشد.شاید روزگاری بگذرد و خالو حسین نباشد و بچه هاقصه اورا با یکی بود یکی نبود از بزرگترهایشان بشنوند.عکس و گزار ارسال مطالب بیشتر
داستان غلبه اندوه یک مرد بر صخره ها/ خالو حسین کوهکن؛ وارث تیشه فرهادمرصادنیوز: حسین کوه کن یا خالو حسین پهلوان گمنام و بی ادعایی است که با وجود معلولیت، بر سختی و مصائب روزگار و طبیعت غبله کرده و بنای استوار و تاریخی که هرگز نمونه ای از آن وجود نداشته را در انداخته است.به گزارش خبرنگار مرصاد، داستان شیرین و فرهاد داستان باستانی ای است از عشق و دلدادگی که سینه به سینه حفظ شده و اینک ما ایرانیان وارث نقالی آنها هستیم، اما داستان حسین کوه کن یک تراژدی است از پهلوانی که بر جور و مصائب روزگار و طبیعت غبله کرد و اکنون در اوج گمنامی بسر میبرد.حکایت حسین کوه کن یا خالو حسین حکایتی است متفاوت از یک عمر سختی و مشقت، حکایت و نمادی است از غلبه بر معلویت و پیروزی بر صخرههای فولادی، حکایت دوباره پیروز شدن تیشه بر سنگ و حکایتی است از پشتکار آدمی زاد در تحقق بخشیدن به معنای واقعی خواستن.زندگی نامه خالو حسین یا حسین کوه کن نمونه کاملی از یک زندگی پر فراز و نشیب است، از شیرینیهای و تلخی هایی که ذهن و دل هر خواننده را تکان میدهد.حسین کوه کن مردی است از مردمان سخت کوش کرد در استان کرمانشاه و از اهالی و مردمان سخت کوش منطقه خوش آب و هوای دروله (مرز ایران و عراق در شهرستان پاوه)، دوران کودکی حسین همچون سایر کودکان و بر روال طبیعی گذشت تا اینکه در سن 20 سالگی ازدواج میکند و زندگی وی با 3 پسر و 3 دختر هر روز شیرینتر میشود اما این شیرینی چندان دوام نداشت.25 سالگی حسین، سرآغاز فصل جدیدی از مشکلات کمر شکن و تلاش وی بری فائق آمدن بر آن مشکلات در زندگی است. وی به رسم جوانان زمان خویش به شکار میرود و در حین شکار گلوله ای از تنفگش رها میشود که به پایش اصابت میکند و برای همیشه پایش را از دست میدهد اما هرگز این نقص عضو نتوانست در عزم فرهاد وار خالو خللی ایجاد کند. گرچه حسین خود نیز در آن زمان این امر را فقط خواسته و تقدیر پروردگارش نامیده بود.اندکی بعد خانه و کاشانه اش را در روستای دروله از دست میدهد و به منطقه قشلاق میرود و در خانه ای گلی در آنجا به زندگی ادامه میدهد.مدتی بعد از آن نیز همه حیواناتش به دلیل ریزش خانه تلف میشوند و بعد از آن ماجرا سه پسر و همسرش را به دلایل مختلف از دست میدهد. حسین در سختی زندگی تنها میماند با سه دختر.بعد از شوهر دادن دخترانش وی بیش از پیش احساس تنهایی و سختی میکند امام این پایان مشکلات حسین نبود چراکه مدتی بعد نیز همسران هر سه دخترش هم از دنیا میروند.حسین که تنها و در اوج مشکلات غیر قابل تصور است به منطقه کوهستانی و خالی از سکنه میگوره (در نزدیکی روستای باینگان از توابع شهرستان پاوه ) میرود و با جسم معلولش تصمیم به جنگ با سرنوشت و صخرها میگیرد.با ورود حسین به میگوره گویا سرنوشت فصل جدیدی را برای وی رقم زده است و میخواهد به پاس سختیهای که کشیده و خواهد کشید نامش را در ذهن جهانیان جاودانه کند.حسین در سال 57 با جسمی معلول، یک کلنگ و بیل شروع به تراشیدن دل صخره میکند تا در بی کسی و برای خود کاشانه ای مهیا کند.وی 19 سال از عمر خود را برای ساخت خانه اش صرف میکند و هیچ گاه در طول این 19 سال ناامید نمیشود و کار را رها نمیکند و جالب آنکه تمام این مدت این کار رابا یک کلنگ و بیل انجام داده است. کلنگی که خود او آن را بسیار دوست میداشت و اعتقادتش برآن بود که جنس کلنگش از الماس است.در طول این 19 سال حسین از دل صخره ای سفت و محکم برای خود خانه ای مجهز شامل چندین اتاق، حمام ، راهرو و ... میسازد.مشکلات و سختیهای پیش آمده حسین را از یاد خدا و معاد نبرده و وی در خانهی خود و در دل صخره برای خود قبری میسازد تا که بعد از مرگش در بی کسی خود در آنجا آرام بگیرد.پس از اتمام کار حسین تصمیم میگیرد خانه اش را دو طبقه کند اما به گفته خویش کلنگش را میدزدند و 10 سال بعد آن را باز مییابد اما دیگر رمق و توانایی ادامه کار از حسین پا به سن نهاده گرفته شده بود.در جوانی به خویش میگفتم *** شیر، شیر است ، گرچه پیر بُوَدچونکه پیری رسید دانستم *** پیر، پیر است گرچه شیر بُوَداکنون حسین 86 ساله دیگر پیر شده و توانایی بسیاری از کارهایش را ندارد و هر روز در تنهایی خود میزبان اندک مهمانانی است که او را میشناسند.اما آنچه بیش از هرچیز ناراحت کننده است بی توجهی مسئولین به وی بوده است و شاید اکنون با هیچ چیزی نتوان دل شکسته وی را ترمیم یا به دست آورد.به نظر میرسد آنچه که خالو حسین در دل کوه خلق کرده است یک شاهکار بی نظیر است که میتواند دلیلی برای کمک به او و رسیدگی به وضعیتش باشد.شاید روزگاری بگذرد و خالو حسین نباشد و بچه هاقصه اورا با یکی بود یکی نبود از بزرگترهایشان بشنوند.عکس و گزار