شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه کورش خان محمدی گزارش خطا طبیعت گردیطبیعتــــ ایران طبیعتــــ ایراننجاتـــــــــــ از مرگــــــــــ "16 / تیر / 1394 به اتفاق یکی از دوستان گرامیم " مسعود " سفری به دیار سواد کوه کردیم و موقع برگشت به تهرانــــــــ ، در جاده فیروزکوه چشممان به یه ماشین حمل جوجه مرغ افتاد که درب کانتینراش کاملا باز بود و جوجهها در کارتنهای مختلف در طبقات کانتینر بودند.متاسفانه در کف کانتینر یک جوجه با خیال راحت بازی میکرد، بازی این جوجه مساوی پرت شدنش به بزرگراه بود... / با دیدن این داستان با بوق و چراغ زدن و حتی علامت دادن با دستـــــــــ خواستیم به راننده بگیم که جان یک جوجه در خطر است اما راننده انگار نه انگار.. به علامتهای ما اصلا توجهی نکرد، شاید به خیال خودش گفته باشد این ارازل با این ریش هایشان با من چکار دارند و ........ / به هر حال راننده اصلا ترمزی نگرفت وبا سرعتی زیاد به مسیرش ادامه داد. دوستمان مجبور شد سرعت ماشینو کم کند و پشت ماشین حمل جوجه با فاصله چند متری براند تا اگر جوجه به پائین پرید جانش را نجات بدیم.. که متاسفانه چند دقیقه بعد جوجه از کانتینر چنان پرید وسط بزرگراه ، که قلب مــــــــــا تو ماشین ایست کرد ، سری ماشینو نگه داشتیم و بسیار ضربتی از ماشین پیاده شدم و جوجه را قبل از له شدن در زیر ماشینها نجات دادم.. شانس آوردم تو اون لحظه ماشینها با من " " کورش " " و " " جوجه " " بسیار فاصله داشتند وگرنه جفتمون ......... /// خوشبختانه با اون پرش وحشتناکـــــــــــــــ فقط جوجه زخمی شد اونم از ناحیه پا و بال... /// بعد از گذشت مدتی پای چپ جوجه کاملا از کار افتاد. انقدر حال بدی داشت که چند بار تصمیم داشتم به طبیعت بسپارمش تا دوباره زاده شود. اما دلم نیامد و تصمیم گرفتم وقتمو براش بزارم و درمانش کنم// با روغن خوب پاشو هر شب ماساژ میدادم و روزی1 عدد تخم مرغ + قرص ویتامین و... بهش میدادم .... خدارو سپاس کارم بی نتیجه نبود و بعد از مدتی پای چپش برگشت./ الان بسیار بزرگ شده و کم کم باید به فکر شوهر برای فیروزه خانم باشم – اسمشو از جاده فیروزکوه گرفتم ..سپاس از توجه شما.عکس و گزارش: کورش خان محمدی ارسال مهدی حسن پور چهارشنبه 1 مهر 94 - 18:29 چه داستان باحالی دمتون گرم 2 ایلیا مقدم چهارشنبه 1 مهر 94 - 23:00 واقعا عالی بود :) 1 فریده انتظاری چهارشنبه 1 مهر 94 - 23:55 عالی بود.واقعا کار ارزشمندی انجام دادید 3 ادامه نظرات ... مطالب بیشتر
طبیعتــــ ایراننجاتـــــــــــ از مرگــــــــــ "16 / تیر / 1394 به اتفاق یکی از دوستان گرامیم " مسعود " سفری به دیار سواد کوه کردیم و موقع برگشت به تهرانــــــــ ، در جاده فیروزکوه چشممان به یه ماشین حمل جوجه مرغ افتاد که درب کانتینراش کاملا باز بود و جوجهها در کارتنهای مختلف در طبقات کانتینر بودند.متاسفانه در کف کانتینر یک جوجه با خیال راحت بازی میکرد، بازی این جوجه مساوی پرت شدنش به بزرگراه بود... / با دیدن این داستان با بوق و چراغ زدن و حتی علامت دادن با دستـــــــــ خواستیم به راننده بگیم که جان یک جوجه در خطر است اما راننده انگار نه انگار.. به علامتهای ما اصلا توجهی نکرد، شاید به خیال خودش گفته باشد این ارازل با این ریش هایشان با من چکار دارند و ........ / به هر حال راننده اصلا ترمزی نگرفت وبا سرعتی زیاد به مسیرش ادامه داد. دوستمان مجبور شد سرعت ماشینو کم کند و پشت ماشین حمل جوجه با فاصله چند متری براند تا اگر جوجه به پائین پرید جانش را نجات بدیم.. که متاسفانه چند دقیقه بعد جوجه از کانتینر چنان پرید وسط بزرگراه ، که قلب مــــــــــا تو ماشین ایست کرد ، سری ماشینو نگه داشتیم و بسیار ضربتی از ماشین پیاده شدم و جوجه را قبل از له شدن در زیر ماشینها نجات دادم.. شانس آوردم تو اون لحظه ماشینها با من " " کورش " " و " " جوجه " " بسیار فاصله داشتند وگرنه جفتمون ......... /// خوشبختانه با اون پرش وحشتناکـــــــــــــــ فقط جوجه زخمی شد اونم از ناحیه پا و بال... /// بعد از گذشت مدتی پای چپ جوجه کاملا از کار افتاد. انقدر حال بدی داشت که چند بار تصمیم داشتم به طبیعت بسپارمش تا دوباره زاده شود. اما دلم نیامد و تصمیم گرفتم وقتمو براش بزارم و درمانش کنم// با روغن خوب پاشو هر شب ماساژ میدادم و روزی1 عدد تخم مرغ + قرص ویتامین و... بهش میدادم .... خدارو سپاس کارم بی نتیجه نبود و بعد از مدتی پای چپش برگشت./ الان بسیار بزرگ شده و کم کم باید به فکر شوهر برای فیروزه خانم باشم – اسمشو از جاده فیروزکوه گرفتم ..سپاس از توجه شما.عکس و گزارش: کورش خان محمدی