شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه ستاره فربد مهر گزارش خطا موزه هاتهرانجاذبه فرهنگیموزه عزت الله انتظامی گشتی در موزه «عزت الله انتظامی»این خانه یک طبقه جلوه خود را در میان ساختمانها سر به فلک کشیده از دست نداده است و هم چنان استوار است و حتی زیباتر از آن برجهای سر برافراشته مینماید. این خانه که حالا به همت شهرداری تهران و همکاری خود استاد عزت الله انتظامی تبدیل به موزه شده است، روزگاری محلی بوده است برای بزرگانی چون علی حاتمی، جمشید مشایخی و چهرههای ماندگار سینمای ایران و رقم خوردن شاهکارهایی در سینمای ایران. درب چوبی ورودی حیاط که باز میشود، تازه زیباییها نمایان میشود، رقص آجرها در نمای ساختمان آجر پوش زیبا و بی بدیل مینماید، همه چیز ساده و بی ریا است، درست مثل منش صاحب خانه، همنشینیها چشم نوازند، مثل همنشینی سرسبزی گیاهان بر زمینه سرخ رنگ آجرهای دیوارها. دل کندن از زیباییهای حیاط سخت است اما در دل این ساختمان گنجینه ای نهفته است که باید کشف شود.در بدو ورودت به ساختمان آجر پوش با تابلویی مواجه میشوی که لذت گردش در موزه را برایت دو چندان میکند، رویش با خط خود استاد نوشته شده است:چندی پیش اینجا خانه من بود، اما اکنون خانه همه عاشقان صحنه و نمایش است، خانه ام آباد است، خانه ام نورانی است، چون شما اینجایید، ۲۷/۲/۹۳ عزت الله انتظامی همین جمله کافی است تا تو مشتاقتر شوی تا زودتر همه چیز را کشف کنی.هر دیوار این موزه به واسطه آثار هنری؛ گرانبها شده است، در هر دیواری چیزی انتظارت را میکشد تا تو را شگفت زده کند،روی یکی از دیوارها پوستر هایی از فیلمها و تئاترها دیده میود که برای مدتی از خانه تئاتر به امانت گرفته شدند و حالا در اندازه ای کوچکتر به نمایش در آمده اند.قدم زنان به اتاقی میرسیم که میگویند اتاق شهر فرنگ است، در این اتاق دوربینهای مخصوصی مانند دریچههای شهر فرنگی قدیمی کار گذاشته است، میتوان از این دریچهها فیلمهای ۳ تا ۷ دقیقه ای را مشاهده کرد و غرق لذت شد، یکی از دیوارهای این اتاق با نام بزرگان سینمای ایران و دیوار دیگری هم با نام کاراکترهای نمایشی ایران مانند شاه سلیم، معینالبکاء و غیره زینت داده شده است.بعد از شهر فرنگ نوبت تماشاگه زمان است، اتاقی که شبیه یک تتئاتر کوچک است، صندلی هایی سفید رنگ و یک صحنه تئاتر و مجسمه هایی که دو تای آنها تماشاچی و سه تای آنها روی صحنه و بازیگران آن تئاتر هستند، به چهره مجسمهها که دقیق شویم میتوانیم چهره استاد عزت الله انتظامی، فخری خوروش، داوود رشیدی، پرویز فنی زاده و جعفر والی را تشخیص دهیم، این تماشاخانه، فیلمی پخش میشود و نور روی تندیسها میافتد و همزمان تصاویری روی دیوار پخش میشود، گویی این مجسمهها روی صحنه یک نمایش مشغول بازی هستند.دیوار دیگری که شاید شما را غافلگیر کند، دیواری است که در آن عکسهای مختلفی از استاد انتظامی، عزت سینمای ایران به نمایش گذاشته شده است، این دیوار به اتاق گالری میرسد، در این اتاق هم عکس هایی از صحنههای مختلف تئاترهای استاد انتظامی به نمایش در آمده است.می خواهیم به دیگر بخشهای موزه برویم، باید دوباره به حیاط برگردیم و از آنجا به تالار نام آوران برویم، همین که در را باز میکنیم ، غافلگیر میشویم، مجسمه ای از استاد انتظامی با حالتی خوش آمد گویانه در آن جا وجود دارد.به طرف آسانسور میرویم تا به زیر زمین که (جزو بخشهای الحاقی خانه است)، برویم در این زیر زمین سالن نمایشی به وجود آمده است که از همه لحاظ تکمیل و تجهیز شده است. حتی سالن گریم و فرمان و پشت صحنه هم دارد.حالا تنها یک بخش دیگر از موزه مانده است که آن را ندیده ایم و آن کافی شاپ اقای بازیگر است که روی پشت بام خانه قرار دارد. کافی شاپی که در میان گل و گلدانهای زیبا احاطه شده است و مدیر آن گلنوش انتظامی، دختر مجید انتظامی نوازنده و موسیقی دان محبوب ایرانی است، که اغلب اوقات روی یکی از صندلیها نشسته و کتاب میخواند.چیزی که نظرمان را جلب میکند، تابلویی بزرگ است که نمایی از تکیه دولت را به نمایش گذاتشته است، بعد از پرس و جو متوجه میشویم که این اولین دیوار از دیوارهای موزه بوده است که آماده شده و ۲۰ تن از هنرمندان ایرانی در خلق آن دست داشته اند.بعد از آن تمام شدن کارمان در آن کافه دوست داشتنی، دیگر وقت رفتن فرا رسیده بود، گرچه که زیباییهای این خانه پای رفتن برای کسی نمیگذارد، اما در نگاه آخر دوباره زیباییهای آن را از میان در چوبی ورودی که بالای آن گچ بریهای زیبایی به چشم میخورد از نظر میگذرانیم و آن همه زیبایی و اصالت هنر ایرانی را ترک میکنیم. ارسال مطالب بیشتر
گشتی در موزه «عزت الله انتظامی»این خانه یک طبقه جلوه خود را در میان ساختمانها سر به فلک کشیده از دست نداده است و هم چنان استوار است و حتی زیباتر از آن برجهای سر برافراشته مینماید. این خانه که حالا به همت شهرداری تهران و همکاری خود استاد عزت الله انتظامی تبدیل به موزه شده است، روزگاری محلی بوده است برای بزرگانی چون علی حاتمی، جمشید مشایخی و چهرههای ماندگار سینمای ایران و رقم خوردن شاهکارهایی در سینمای ایران. درب چوبی ورودی حیاط که باز میشود، تازه زیباییها نمایان میشود، رقص آجرها در نمای ساختمان آجر پوش زیبا و بی بدیل مینماید، همه چیز ساده و بی ریا است، درست مثل منش صاحب خانه، همنشینیها چشم نوازند، مثل همنشینی سرسبزی گیاهان بر زمینه سرخ رنگ آجرهای دیوارها. دل کندن از زیباییهای حیاط سخت است اما در دل این ساختمان گنجینه ای نهفته است که باید کشف شود.در بدو ورودت به ساختمان آجر پوش با تابلویی مواجه میشوی که لذت گردش در موزه را برایت دو چندان میکند، رویش با خط خود استاد نوشته شده است:چندی پیش اینجا خانه من بود، اما اکنون خانه همه عاشقان صحنه و نمایش است، خانه ام آباد است، خانه ام نورانی است، چون شما اینجایید، ۲۷/۲/۹۳ عزت الله انتظامی همین جمله کافی است تا تو مشتاقتر شوی تا زودتر همه چیز را کشف کنی.هر دیوار این موزه به واسطه آثار هنری؛ گرانبها شده است، در هر دیواری چیزی انتظارت را میکشد تا تو را شگفت زده کند،روی یکی از دیوارها پوستر هایی از فیلمها و تئاترها دیده میود که برای مدتی از خانه تئاتر به امانت گرفته شدند و حالا در اندازه ای کوچکتر به نمایش در آمده اند.قدم زنان به اتاقی میرسیم که میگویند اتاق شهر فرنگ است، در این اتاق دوربینهای مخصوصی مانند دریچههای شهر فرنگی قدیمی کار گذاشته است، میتوان از این دریچهها فیلمهای ۳ تا ۷ دقیقه ای را مشاهده کرد و غرق لذت شد، یکی از دیوارهای این اتاق با نام بزرگان سینمای ایران و دیوار دیگری هم با نام کاراکترهای نمایشی ایران مانند شاه سلیم، معینالبکاء و غیره زینت داده شده است.بعد از شهر فرنگ نوبت تماشاگه زمان است، اتاقی که شبیه یک تتئاتر کوچک است، صندلی هایی سفید رنگ و یک صحنه تئاتر و مجسمه هایی که دو تای آنها تماشاچی و سه تای آنها روی صحنه و بازیگران آن تئاتر هستند، به چهره مجسمهها که دقیق شویم میتوانیم چهره استاد عزت الله انتظامی، فخری خوروش، داوود رشیدی، پرویز فنی زاده و جعفر والی را تشخیص دهیم، این تماشاخانه، فیلمی پخش میشود و نور روی تندیسها میافتد و همزمان تصاویری روی دیوار پخش میشود، گویی این مجسمهها روی صحنه یک نمایش مشغول بازی هستند.دیوار دیگری که شاید شما را غافلگیر کند، دیواری است که در آن عکسهای مختلفی از استاد انتظامی، عزت سینمای ایران به نمایش گذاشته شده است، این دیوار به اتاق گالری میرسد، در این اتاق هم عکس هایی از صحنههای مختلف تئاترهای استاد انتظامی به نمایش در آمده است.می خواهیم به دیگر بخشهای موزه برویم، باید دوباره به حیاط برگردیم و از آنجا به تالار نام آوران برویم، همین که در را باز میکنیم ، غافلگیر میشویم، مجسمه ای از استاد انتظامی با حالتی خوش آمد گویانه در آن جا وجود دارد.به طرف آسانسور میرویم تا به زیر زمین که (جزو بخشهای الحاقی خانه است)، برویم در این زیر زمین سالن نمایشی به وجود آمده است که از همه لحاظ تکمیل و تجهیز شده است. حتی سالن گریم و فرمان و پشت صحنه هم دارد.حالا تنها یک بخش دیگر از موزه مانده است که آن را ندیده ایم و آن کافی شاپ اقای بازیگر است که روی پشت بام خانه قرار دارد. کافی شاپی که در میان گل و گلدانهای زیبا احاطه شده است و مدیر آن گلنوش انتظامی، دختر مجید انتظامی نوازنده و موسیقی دان محبوب ایرانی است، که اغلب اوقات روی یکی از صندلیها نشسته و کتاب میخواند.چیزی که نظرمان را جلب میکند، تابلویی بزرگ است که نمایی از تکیه دولت را به نمایش گذاتشته است، بعد از پرس و جو متوجه میشویم که این اولین دیوار از دیوارهای موزه بوده است که آماده شده و ۲۰ تن از هنرمندان ایرانی در خلق آن دست داشته اند.بعد از آن تمام شدن کارمان در آن کافه دوست داشتنی، دیگر وقت رفتن فرا رسیده بود، گرچه که زیباییهای این خانه پای رفتن برای کسی نمیگذارد، اما در نگاه آخر دوباره زیباییهای آن را از میان در چوبی ورودی که بالای آن گچ بریهای زیبایی به چشم میخورد از نظر میگذرانیم و آن همه زیبایی و اصالت هنر ایرانی را ترک میکنیم.