ظهور و سقوط خان در فرهنگ ایرانی

ظهور و سقوط خان در فرهنگ ایرانی

به قلم مهندس محمود قبادی
ظهور و سقوط خان در فرهنگ ایرانی
با توجه به تعابیر و نظریات مختلفی که در مورد کلمه خان مطرح شده به تشریح این نظریات پرداخته و سپس با تجزیه و تحلیل آنها، امکان دستیابی به مفهوم صحیح آن و روند شکل گیری و حذف آن از فرهنگ و ادبیات مردم ایران میسر خواهد شد.
خان، نام و عنوانی مغولی-ترکی است و مترادف کلمه ترکی قاقان و قاآن (جغتائی) است که معادل عربی شده آن خاقان می‌باشد. در حقیقت خان تغییر یافته خاقان و قاآن و خاآن است که همگی آنها یک معنی دارند. به نظر میرسد که قاآن به مرور زمان به خاآن و بعدها به خان تبدیل شده است.
احتمالاً وجود کلمات قان (به معنی خون) و قانگ ( به معنی نسب، پدر) در زبان و گویشهای ترکی، امکان پذیرش سریع کلمه خان را در زبان ترکی تسهیل کرده است. عنوان خان در سلسله مراتب اداری و به عنوان رتبه و منصبی رسمی در نام چندین دولت و امپراتوری ترک (قاراخانلی، ایلخانلی، …) و همچنین طوائف بی شمار ترک نیز کاربرد داشته است.
طبق نظریه ای جدید، ادعا میشود که خان ریشه در زبان مغولی ندارد بلکه کلمه فارسی است که ریشه آن در زبان سانسکریت است. کان در سانسکریت به معنی رئیس - شاه - بزرگ - امیر - رئیس ده و شهر و ... می‌باشد. هر چند به دلیل اعمال و رفتار خشونت آمیز خوانین و مغایرت این عملکرد با خلق و خوی پارسیان، انتساب این کلمه به مغول، از هم سویی و منطق قویتری برخوردار است.
در زبان فارسی خان معانی مختلفی به خود می‌گیرد که عبارتند از خانه- دکان ، بازارگاه، کاروانسراهای بیرون شهری محل توقف و انبارکردن کالاها و اقامت کوتاه مدت بازرگانان برای فروختن آنها- میخانه و جایی که شراب می‌فروشند- حوض کوچک و چاه خرد که آنها را خانی میگویند- چشمه آب-معبد، آتشکده- خان (اسلحه) که به شیارهای درون لوله اسلحه یا لوله‌ی ابزارهای دیگر.
خان، نهاد اجتماعی یا به عبارت دیگری یک ساختار و سازمان وارداتی است که از طریق قوم بیابانگرد مهاجم مغول که بصورت ایلی زندگی میکردند به ایران آمده و اشاعه پیدا کرده است. از دلایل این نظریه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد. -پیش از ورود مغول به ایران، در پارس که مرکز حکومت و تمدن سیاسی ایران محسوب میشد عنوان بزرگان طایفه‌ها «کی» بوده و بصورت پیشوند اسامی کاربرد داشته است. در کی قباد، کی کاووس، کی خسرو، کی جزئی از اسم نیست بلکه پیشوندی است که نمایانگر عنوان و جایگاه اجتماعی افراد است. هنوز هم در بخشهای مختلف ایران زمین این عنوان رایج و کاربرد دارد. این کلمه در زبان ایرانی به معنی پادشاه بلندقدر و بزرگ مرتبه، نور و بها، سلطان، بزرگ و سرور مطرح شده و در اشعار فردوسی و عطار بصورت گسترده ای از کلمه کی استفاده شده است.
عناوینی مانند کی، امیر، خواجه، کلانتر، رییس، کدخدا و ریش سفید از مناصب و عنوان‌های نظام و ساختار قدرت بومی و قبیله ای ایرانی بوده است و تا قبل از ورود مغول ها، نام و نشانی از کلمه خان در ادبیات و تاریخ مناطق مختلف ایران دیده نمی‌شود و بعد از سیطره مغولان، حکامی مانند کریم خان زند و آغا محمد خان قاجار و دیگران از این عنوان استفاده کردند.
- مغول‌ها با هجوم گسترده و سیطره خود بر این مملکت، کلمه خان و فرهنگ آنرا در ایران رواج دادند و تغییراتی در رفتار و نقش عمال قدرت و ثروت را بوجود آوردند اما این نکته قابل ذکر است که از دوران صفویه به بعد، عنوان و نقش خان از اشاعه و گسترش بیشتری در مناطق مختلف ایران برخوردار گردید.
-کی در میان پارسیان شخصیتی برخاسته از میان خود مردم بوده که تا حدودی خود را حامی و مدافع حقوق آنان می‌دانسته است بطوریکه در شاهنامه، کی خسرو به آبادکردن ویرانی‌ها و شاد کردن دل مردم و گسترش عدل و داد می‌پردازد و کی کاووس به جنگ دیوها که مظهر تباهی و سبعیت هستند میرود اما خان که توسط مغولان به ایران آمد شخصیتی است که خود را تافته جدا بافته ای میداند و از عمال و کارگزاران ایلخانان مغول بوده است که به مردم سرزمینهای تسخیر شده به نفع حکومت قاهر و جبار ظلم روا میداشت. چنان که ابن خلدون در این مورد نوشته است که این شخصیتهای ایرانی که به تبعیت از مغول عنوان خان را بر خود نهاده بوده اند ، بایستی از رفتار آنها هم تقلید کرده باشند و غالباً تقلید هم کرده اند.
-در نظام هایی که پیشوند کی متداول بود در میان حاکم و رعایا نوعی وابستگی و قرابت، پیوند خونی و عاطفی و همزاد پنداری فرهنگی و اجتماعی برقرار بود. همین عامل باعث می‌شد تا از ظلم و اجحاف تا حدود زیادی کاسته شود و به یکدیگر احساس تعلق خاطر داشته باشند و از منافع مشترک فراوانی هم برخوردار گردند. ساختار قدرت در این نظام‌ها برآیند و زاییده شرایط جامعه و تعاملات میان افراد و اقشار مختلف بود. بنابراین اهرمها و شیوه‌های کنترلی برای مهار و تعدیل بسیاری از رفتارها و رویه‌ها وجود داشت که توافق و رضایت طرفین را بطور نسبی تامین میکرد. اما سیستم وارداتی ایلخانی به لحاظ ساختاری و ماهوی، با سبک و شیوه زندگی عشایر بیگانه بود. به همین دلیل پس از اوج گرفتن فرهنگ خوانین در میان ایرانیان، دیری نپایید و از صحنه زندگی روستاییان و عشایر محو و خارج گردید. اما روسای طوایف، بزرگان، کدخدایان و ریش سفیدان طوایف و محله‌ها و روستاها، چون از خود گروههای مردمی بودند و با آنها زندگی می‌کردند و حتی مورد ظلم خوانین هم نیز واقع می‌شدند، هنوز در زندگی آنها ملموس هستند و تا حدود زیادی جایگاه خود را حفظ کردند. کدخدایان و ریش سفیدان ادامه و استمرار همان نظام«کی»‌ها بودند یعنی سیستمی که بومی و ساخته و پرداخته خود مردم این دیار و متعلق به آنان بود و تافته جدا بافته ای محسوب نمیشدند.
-خان‌ها همانند اربابان خود که حکومت‌ها بودند به خیر و شر و مشکلات مردم کاری نداشتند و هیچ علاقه ای به تحولات درونی ایلات و افراد تحت سرپرستی خود و به ویژه تحولات اقتصادی زندگی آنها نشان نمی‌دادند. برای آنها فقط این نکته اهمیت داشت که ایلات نواحی مختلف، مالیات خود را بدهند و به هنگام جنگ و ضرورت، اسب و نیروی انسانی به اردوی شاهی بفرستند و همیشه نسبت به حکومت مرکزی مطیع و وفادار بمانند. بنابراین خوانین از نظر عملکرد و ایفای نقش، بیشتر نزدیک و متمایل به اربابان و حکومت بوده اند و به مردم و رعایا و افراد تحت سیطره خود اهمیتی نمیدادند.
- در فرهنگ ایرانی، احیا کردن زمین، بذر پاشیدن، نهال کاری و پرورش دام نوعی عبادت و موجب تقرب به خدا بوده است و میتوان آنرا تحفه فرهنگ ایرانی و از خصلتهای عشایر محسوب کرد ولی جنگ و خونریزی و ظلم و غارتگری از خصلتهای عشایر نبود و ریشه آنرا بایستی در فرهنگ مغولی جستجو کرد. شیوه و منش ایلخانان مغول که مبتنی بر خوی غیر انسانی و وحشت آفرینی بود، الگو و راهنمای سیستم خان و خان بازی وارداتی شد. در واقع حاکمان صحراها و استپ‌های مغولستان و جنوب سیبری، خلق و خوی تهاجمی خشونت گرایانه و ستمگرایانه خود را در تحفه هایی که برای ایرانیان آوردند یعنی سیستم ایلخانی جاری ساختند. نظر به اینکه این سیستم بومی نبود هنجارها و قواعد حاکم بر آن نیز با شیوه زندگی مردم بیگانه بود و رنج و عذاب مردم را افزون میکرد.
- هنوز هم گاهگاهی که بزرگان و پیشینیان و مخصوصا روستاییان و عشایر در مورد زمانهای گذشته صحبت میکنند اشاراتی به خاطرات تلخی که از خان و خانبازی و ظلمها و ناامنی‌های آنزمان حکایت میکند دارند و بررسی این رفتارها نشان میدهد که الگو گرفته و منطبق بر فرهنگ خوانین مغول میباشد.
بنابراین خان از ریشه‌های تاریخی و فرهنگی و اجتماعی ایرانی برخوردار نیست و به همین دلیل از عنوانهای اصیل ایرانی محسوب نمیشود. با توجه به موارد فوق و نظر به اینکه بسیاری از مردم ایران آزادیخواه و از فرهنگ غنی برخوردارند لذا بتدریج و با تحولات مشروطه خواهی و توسعه شهر نشینی و مدنیت، این عنوانی که تجلی زورگویی و چپاول و بیابانگردی و ناامنی و فقر ناشی از فرهنگ و تهاجم بیگانگان بوده است تضعیف میشود و از میان رخت برمیبندد.
در این میان یکی از ولایاتی که در دوران حکومتهای زندیه و قاجاریه و بدلیل همجواری با ولایت لرستان و حضور خوانین طوایف مختلفی از آسیب‌های اجتماعی فراوانی برخوردار بوده است ولایت بروجرد بود.
از نتایج آشفتگی‌های سیاسی و پیامدهای آن، رواج راهزنی و ناامنی برای یک دوره‌ی نسبتاً طولانی در ایالت بروجرد و دیگر شهرهای هم جوارش مانند اراک، ملایر، تویسرکان و بر هم خوردگی نظام اجتماعی و اقتصادی می‌باشد. در این راستا چیزی که بسیار چشمگیر است نقش برخی از قبیله‌ها و اشرار عشایر در این معادلات است که در این زمان راهزنی به نوعی وسیله ای برای ارتزاق بعضی از اشرار عشایر و قبیله‌ها در آمده بود.
منطقه کوهستانی ولایات بروجرد و لرستان و نهاوند به دلیل داشتن مراتع فراوان و داشتن اقلیم‌های مختلف همواره از مراکز مورد توجه ایل‌ها و طایفه‌های کوچرو بوده است که به عنوان چراگاه دامهای خود بین نقاط سردسیر و نواحی گرمسیری آن در رفت و آمد بوده اند. به استثنای برخی از شهرهای تاریخی مانند بروجرد که در دوره هایی رونق یافته و به محیطی فرهنگی تبدیل شده بودند، زندگی طایفه ای و عشیره ای، روش غالب زندگی بیشتر ساکنان این مناطق بوده و به همین جهت، ایل‌ها و طوایف مختلفی از لرها، بختیاری‌ها و لکها در این مناطق ساکن شده اند که برخی از آنان بومیان آن بوده اند و گروههایی نیز در دوره‌های مختلف تاریخی به این منطقه کوچیده و یا کوچانیده شده اند.
برخی از این ایلها و طوایف مهم مناطق غربی ایران عبارتند از ایل دلفان (الشتر، نورآباد و خرم آباد ساکن بودند)، ایل بالاگریوه( در نواحی مختلف و بویژه شهرستان خرم آباد ساکن بودند)، ایل جودکی در جنوب خرم آباد و ایل پاپی در بخش پاپی این شهرستان ساکن بودند ، ایل هداوند (هداوند‌ها ابتدا ساکن شیراز بودند که به دلایلی توسط کریم خان زند به لرستان امروزی و مخصوصا شهرستان درود کوچ داده شدند)، ایل بیرانوند(ساکن در شرق شهرستان خرم آباد و جنوب غربی شهرستان بروجرد و جنوب شهرستان دلفان) ، ایل باجولوند و یا ایل سگوند( دارای ارتباط و ریشه مشترک با ایل بیرانوند بودند که بیشتر در بخش زاغه شهرستان خرم آباد و بخشی نیز در قسمتی از سیلاخور در نزدیکی شهر بروجرد و میان آب دزفول و اطراف شوش ساکن شده اند و گروهی نیز چادرنشین مانده بودند)، ایل چگنی( در بخش چگنی شهرستان خرم آباد ساکن بودند)، ایل کولیوند(جمعیت این ایل در شهرستان‌های سلسله و دلفان در لرستان، دره شهر در استان ایلام، ملایر و نهاوند در استان همدان ساکن بودند). مشاهده میشود که در بروجرد و اطراف آن فقط خوانین ایل بیرانوند( که به این منطقه کوچانیده شدند) و ایل باجولوند بودند که در مناطق اطراف و در منطقه جنوب غربی بروجرد ساکن بودند. لازم به ذکر است که سایر طوایفی که بعدها بوجود آمد امثال شاهوردی و چغلوند و سبزعلی و غیره از درون همین ایلها و مخصوصا ایل بیرانوند بوجود آمدند.
گرچه با تمرکز بودجه و توجه و نظارت کافی در امنیت، پس از مشروطیت و بصورت تدریجی به سمت تثبیت امنیت و مدنیت در جامعه جهت گیری شد و جرم افراد متخلف و راهزن و هرج و مرج گرا رو به افول نهاد و بازسازی امنیت صرفاً از بعد نظامی مورد توجه واقع شد ولی سایر جنبه‌های اخلاقی، معیشتی و مدنی آن که نیازمند به زمان و اراده‌ی بیشتری داشت، مورد غفلت و نادیده انگاشته شده و جلوه هایی از مدنیت که در بازسازی فرهنگی منطقه می‌توانست نقش بسزایی ایفا کند و آن را دگرگون سازد، تحت الشعاع ابعاد نظامی و امنیتی آن قرار گرفت.
برخی از فامیلها و طایفه‌های اصیل و محترم بروجردی مانند فامیلهای گودرزی و قبادی و رازانی و امینی و رسولیان و سایرین به عنوان مالکین زمینهای کشاورزی در این شهر حضور مؤثری داشته اند و هرگز به دنبال استفاده از عنوان خان و فرهنگ و رفتارهای مترتب بر خان و خوانین نبوده اند بلکه در جهت اعتلای مردم این دیار و تامین آرامش و توسعه فرهنگ آن فعالیت کرده اند و شاید به همین دلیل است که سطح آگاهی و فرهنگ بالای مردم شهر بروجرد و تفاوت آن با سایر شهرهای این منطقه، شهرت دارد.
برخی منابع در خصوص ماموریت عباس میرزا سالار لشگر حکومت قاجاریه به لرستان، اینچنین گفته اند که یکی از راه کارهای مؤثر جهت خاتمه دادن به قائله‌ی لرستان، طرح انتقال مرکزیت (سیاسی و نظامی) منطقه از بروجرد به خرم آباد بوده است که از سوی ایشان مطرح گردید. همچنین در منابع تاریخی دیگری ذکر شده که استحکامات لرستان و مقاومت کوه نشینان آن سامان به حدی بوده که نادرشاه افشار هنگامی که به پل زال رسید، حملات خود را (برای بیرون راندن عثمانیهای متجاوز از غرب ایران) متوقف ساخت و از فتح لرستان منصرف گردیده و به طرف بروجرد روانه شد.
این وقایع تاریخی حکایت از آن دارد که حکومتهای مختلف به دنبال تامین آرامش و امنیت و استقرار حکومت مرکزی بوده اند و همواره موانعی که توسط خوانین محلی ایجاد میشده مانع تسلط حکومت مرکزی و توجه به امنیت و پیشرفت این ولایات میشده است.
گاهی مشاهده میشود که در برخی اظهار نظرها به ستایش برخی از این خوانین پرداخته اند و هیچگونه اشاره ای به ظلم و جور آنها و نقشی که در جلوگیری از رشد و توسعه اجتماعی داشته اند نشده است. بنابراین سؤالاتی مطرح میشود که آیا در دورانی که دنیا بسرعت مسیر ترقی و پیشرفت را طی میکرد این خوانین با جهل و رفتارهای قلدرمآبانه خودشان باعث آسیبهای غیر قابل جبرانی به این مردم و کشور نبوده اند؟ و اگر به جای خشونت و جنگ و خونریزی و تشدید ناامنی داخلی از شیوه و رویه شخصیتهایی امثال امیرکبیر، میرزا کوچک جنگلی، رئیس‌علی دلواری، شوکت الملک علم و غیره تبعیت میکردند و به اقتدار و امنیت و پیشرفت کشور میپرداختند نتایج بهتر و افتخار آمیزی در پی نداشت؟
بنابراین شایسته است که مردم این مناطق به وجود شخصیتهای خدمتگزاری که در عرصه‌های مختلف درمانی، سیاسی، صنعتی، ادبی، تاریخی و مذهبی، نظامی، هنری و غیره شاخص بوده اند و برخی از آنها امثال مرحوم دکتر دهناد (بنیانگذار بیمارستان خلدبرین یا شریعتی فعلی در سال 1306 و از روشنفکران و مشروطه خواهان بروجرد) و برخی از یارانش مانند مرحوم میرزا حسین خان کاووسی و عبدالاحد ورشوساز (از فعالان و مشروطه خواهان بروجردی)، مرحوم دکتر عبدالحسین زرین کوب (از بزرگان زبان و ادبیات فارسی)، مرحوم دکتر جعفر شهیدی (از شاخص‌ترین تاریخ نگاران و متفکران مذهبی معاصر ایران)، شهید سرلشکر محمد بروجردی (از فرماندهان برجسته و فداکار در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران) و لوریس چکنواریان (از هنرمندان و موسیقیدان برجسته و دارای آثار ماندگاری مانند اپرای رستم و سهراب) هستند ببالند و ارزشهای مثبت و مفید و مورد احترام آنها را مورد توجه و اشاعه قرار دهند.
تبیین و تجزیه و تحلیل حقایق و وقایع تاریخی و جلوگیری از تحریف آنها و حفظ ارزشهای فرهنگی این مرز و بوم، میتواند در روند حرکت‌های اجتماعی آینده تاثیر گذار باشد و ممانعت از اشتباهات گذشته، شرایط رشد و پیشرفت کشور و تامین آرامش و آسایش مردم را فراهم کند.

مطالب بیشتر
[username]

[username] [shamsidatetime]

[postbody]