سفر به سد کارون-۱ (قسمت سوم)

سفر به سد کارون-۱ (قسمت سوم)

یکی دو روز نخست به سرعت سپری شد، باران شدیدی همچنان میبارد و تقریبا همه کلافه شدن!
من تجربه سالها زندگی در جنوب شرق آسیا را دارم و باران‌های سیل آسای آن مناطق استوایی زبان زد است اما چیزی که در این سفر تجربه کردم گاه شدید‌تر از باران‌های استوایی بود. در استوا عموما هوای اکثر روزهای سال آفتابی و گرم آغاز میشود و بعد کم کم ابر‌ها شکل خشن‌تری میگیرند تا ساعت ۴ الی ۵ بعد از ظهر برای ۱ ساعت کمی بیشتر و کمتر باران بسیار شدیدی میبارد و بعد از آن حدود ساعت ۶ الی ۷ ابر‌ها کم کم کنار میروند و ضمن اینکه در طول شبانه روز رطوبت هم فراون است. اما در این سفر بجای یک نوبت باران، روزی ۱۵ تا ۲۰ بار باران با شدت زیاد به مدت ۳۰ دقیقه میبارید! بعلاوه باد شدید و چندین نوبت تگرگ درشد. درشترین تگرگی که تا به حال دیده ام، هر دانه تگرگ به اندازه یه توپ پینگ پونگ بود. زمانی که تگرگ‌ها با بدن برخورد میکرند واقعا درد آور بود، میبایستی سریعا به درون چادر‌ها میرفتیم یا جایی مناسب پناه میگرفتیم.
در ادامه خوش شانسی‌های من، چادرم در این تگرگ و باد و بارون شدید طاقت نیاورد. تمامی وسایل داخل چادرم خیس بودند، طوری که با سطل، آب چادر را خالی میکردم و با گذشت زمان آب تقریبا به درون هشتاد درصد تمامی چادر‌های دیگر کمپ نیز نفوذ کرد.
با تمام این تفاسیر قرار نبود این اتفاقات باعث کاسته شدن لذت من از این سفر میشد دیگر برای کسی خیس شدن وسایل مهم نبود. آتش همیشه برپا بود و حداقل ۲۰ نفری که دور آتش بودن فضای ایده عالی را برای گرم کردن، خشک شدن و گرفتن انرژی مثبت برای ادامه ماجراجویی در طبیعت زیبای منطقه کوشک ایجاد کرده بودند. خلاصه هوای بارانی با اندک کلافکی که بابت نمدار بودن ۲۴ ساعته داشت ولی اتفاقات بهتری رو هم به دنبال داشت.
با دوستانی که حال با هم چند روزی رو سپری کرده بودیم به نقاط اطراف کمپ میرفتم و ساعت‌ها در دل طبیعت لذت میبردیم. فصای خیره کننده این مناطق بسیار آرامش بخش بود و به واقع یکی از بهترین نقاط گردشگری ایران در تاریخ ذکر شده است.
چند باری با هماهنگی از کمپ دور شدیم و به اطراف سد رفتیم. در این گشت و گذار‌ها باز هم باران میبارد ولی نمایی که کوهایی اطراف به محض تمام شدن باران شدید نمایان میکردند چیزی بود که فکر میکردم فقط در فیلم‌ها وجود دارد. صد‌ها آبشار کوچک و بزرگ به مدت ۵ دقیقه جاری میشدند.

ادامه داستان این سفر و سفر‌های دیگرم به دیگر نقاط ایران را در پست‌های آینده بنده مطالعه بفرمایید.

پدرام آب خضر
سفر به سد کارون-۱ (قسمت سوم)
سفر به سد کارون-۱ (قسمت سوم)
سفر به سد کارون-۱ (قسمت سوم)
سفر به سد کارون-۱ (قسمت سوم)
سفر به سد کارون-۱ (قسمت سوم)

جواد کشتگار

جواد کشتگار یکشنبه 19 مهر 94 - 16:52

قلمتان سبز بسیار زیبا نگاشتید

محمد رضا رحمانی

محمد رضا رحمانی یکشنبه 19 مهر 94 - 17:08

عکس سوم شبیه تنگ شیرز ه

حمیده افشار

حمیده افشار یکشنبه 19 مهر 94 - 17:16

خوش به حالتون صحنه جاری شدن آبشارهای کوچک بعد از باران رو که تجسم میکنم بهتون غبطه میخورم

مطالب بیشتر
[username]

[username] [shamsidatetime]

[postbody]